طناز بی ناز!

من آمده ام دل تو را شاد کنم

با طنز ز بند غصه آزاد کنم

نه مثل "طرف"، که هی بگویم:" ای وای

من آمده ام که ناز بنیاد کنم!!"

 

طناز کمرو!

هرگز دل من ز طنز محروم نشد

جز بر رخ سوژه چشم من زوم نشد

از بهر تو یک  طنز به ذهنم آمد

گفتم که بگویمت، ولی روم نشد!

 

طناز قانع!

دل گفت که عاشقم زدی توو  ذوقش

دپرس شد و افتاد ز شور و شوقش

اینقدر نترس از من و نزدیک بیا

یک ماچ بگیرم از تو فوق فوقش!

 

...و کامنتی برای رباعی زیبای مولانا ترکی:

ای عشق که خود را به من انداخته ای

مجنون معاصری ز من ساخته ای

خود را بکشم ز بعد لیلی؟ عمراً!

رو رو که مرا هنوز نشناخته ای!


 شعر سپیدی از خواجوی کرمانی!      کلیک

.............................................................

بوالفضول2 را نیز بروز کردیم با "کلم شعری"!         کلیک