روز شعر و ادب آمد، مشدی!
تا به دکّان تو بنهادم پای
طبع من در طرب آمد، مشدی!
بهر تبریک به ما نسیه بده!
روز شعر و ادب آمد، مشدی!
*
ای تو فخر و شرفِ بقّالی!
چون بهشت است دکانِ عالی!
ای که توپی ز لحاظ مالی
شاعری دلشده ، جیبش خالی -
از برای طلب آمد،مشدی!
روز شعر و ادب آمد، مشدی!
*
دوش دیدم که سر کوی شما
شعر خواندم ز گل روی شما
از خَمِ سِبلَت و ابروی شما!
بعد بهر صله از سوی شما-
نیم کیلو رطب آمد، مشدی!
روز شعر و ادب آمد، مشدی!
*
لطف کن خواب مرا کن تعبیر
من نخواهم صله بهر تقدیر
نسیه ما را بده و سفته بگیر!
که ز فقر این دلِ رنجورِ حقیر -
سخت در تاب و تب آمد، مشدی!
روز شعر و ادب آمد، مشدی!
*
تا که اشعار مرا بشنفتی
گفتی: «احسنت عمو،گل گفتی!»
بحث نسیه چو رسید آشفتی
ذرّهای کشک ندادی مفتی
از تو ما را عجب آمد، مشدی!
روز شعر و ادب آمد، مشدی!
*
شخص مسئول چه انگاشت مرا؟
«لوح» در خانه بینباشت مرا!
حاصلی کو ز نکوداشت مرا؟
کاش میداد کمی چاشت مرا!
غصّۀ نانِ شب آمد، مشدی!
روز شعر و ادب آمد، مشدی!
روزنامه تهران امروز - ۲۷ شهریور