غزلی از برای مرغ...

مقدمه: در گزارش خبر ۳۰/۲۰ شبکه ی دوم سیما وزیر محترم کشاورزی شماره تلفن همراه خود را اعلام کرد تا خبرنگاران برای گرفتن خبر و کشاورزان مملکت برای طرح مشکلات با آن تماس بگیرند....یکی از کشاورزان محترم نواری در اختیار ما قرار داده است که حاوی تماس با وزیر کشاورزی است که عینا از روی نوار پیاده کرده ایم ...
برداشت اول:
ـ الو آقای وزیر...
ـ ( مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد.....نو ریسپانس...)
برداشت دوم:
ـالو اقای وزیر...
ـ ( موبایل مشترک مورد نظر خاموش می باشد...دِ موبایل...)
برداشت سوم:
ـالو اقای وزیر...
ـ( شماره مورد نظر در شبکه موجود نمی باشد.لطفا مجدداً...)
برداشت چهارم:
ـالو اقای وزیر...
ـ بعله....
ـ (باور نمی کند ، با هیجان) یعنی شما خود خود آقای وزیرید؟؟!!!
ـ بعله بفرمایید...
(صدای هلهله وشادی به همراه سوت وکف از طرف خانواده ی کشاورز محترم، با اشاره ی دست آنها را دعوت به سکوت می کند...)
ـآقای وزیر !من مشکلی دارم که مسوولان حل نمی کنند، می خواستم با شما در میان بگذارم....
ـ خواه....نم.....شما........با....هماهن....مش.....امید.....رید....!
ـ ببخشید جناب وزیر !قطع و وصل میشه!
ـ اگر.....شما.......باید.....ک......بر.....ادا....شود.
ـ الو...الو...قطع شد...
برداشت پنج:
ـ الو اقای وزیر...
ـ بعله...
ـ خود آقای وزیر؟
ـ بعله جانم!
ـصدای من که قطع ووصل نمیشه!
ـخیر...
ـ (ذوق زده )منم صدای شما رو شفاف می شنوم...
ـ خب طبیعیه...امرتون؟
ـآقای وزیر !من مشکلی داشتم دارم که مسوولان مربوطه حل نمی کنند، می خواستم با شما در میان بگذارم....
ـ خواهش می کنم....
ـ بنده می خواستم به سازمان جهاد وکشاورزی استانمون دستور بفرمایید که بنده رو مشمول...
ـ خیلی ببخشید...این مسا له به وزیر جهاد وکشاورزی مربوط میشه شما چرا با بنده تماس گرفته اید؟
ـ (مبهوت) مگر شما وزیر کشاورزی نیستید؟
ـ نه خیر برادر! بنده وزیر مخابراتم!
ـ ولی من که شماره ی شما رو نگرفته ام؟
ـ!!!
ـ؟؟؟
صدای یک شخص دیگر (مجهول الهویه!) : عجب حکایتیه ها!!!
برداشت نهایی به عهده ی خودتان!...
***
(آخرین خبر و مختومه شدن پرونده! :دیروز در یکی از بخشهای خبری سیما؛یکی از مسوولان این وزارت با اعلام دو شماره تلفن دیگر از کشاورزان محترم عاجزانه تقاضا کرد که دیگر به تلفن همراه آقای وزیر زنگ نزنند که این تماسها برای ایشان دیگر فرصتی برای وزارت باقی نگذاشته است!)
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
(طنزی که هم اینک به دستمان رسید...!)
من وپسرم به عروسی دعوت شدیم.
راهنما از ما پرسید:
"طرف داماد هستید یا طرف عروس؟"
پسرم کاملاً شوکه شده بود:
ـ " به این زودی باید طرف یکیشان را بگیریم؟؟؟!"
لیلیان کاسلوور
صحبت از عروسی شد دیدن این کاریکاتور هم خالی از لطف نیست!