آه ای سیّد نظرکرده...

کوه و جنگل به مویه‌های غریب
نوحه‌خوانان محفل دردند
روح‌هایی نجیب و شیدایی
در مِه‌آلودِ وصل می‌گردند

آمده عاشقی که جنگل را
سوی یک حس سبزتر بکشد
کوه آغوش خویش وا کرده
روح یک مرد را به بر بکشد

باد انگار می‌کند نجوا
روضه سوزناک مقتل را
آن میان شال سبز سوخته‌ای
محو خود کرده روح جنگل را

عاشقان بی‌قرار عرش شدند
بالگرد اختیار از کف داد
خویشتن را حقیر دید آنگاه
خسته و خرد از نفس افتاد

ای تو مصداق «قانتاً لله»
امّت عشق، آی ابراهیم
تا گلستان عرش راهی نیست
هان در آتش درآی ابراهیم

لاله‌زاران ورزقان گشتند
دفتر شرح سینه‌چاکی تو
آسمانی شگفت پنهان بود
در میان عبای خاکی تو

رفته‌ای و شرار دوری تو
در دل سنگ هم اثر کرده
نظری کن به ما شکسته‌دلان
آه ای سید نظرکرده...

در حکایت سلفی!

 


هی بگیریم در اینجا و در آنجا سلفی!
داستانی شده در مملکت ما سلفی!

لحظۀ زلزله و موقع آتش‌سوزی
اوّلین کار تو در قلب بلایا سلفی!

گر چه نشناسد بقّال سر کوچه مرا
کرده السّاعه مرا شهرۀ دنیا سلفی

ختنه‌سورانِ علی‌جان پسر همسایه!
با چه این خاطره را ثبت کنم؟با سلفی!

بر سر سفرۀ رنگین که نشستی، لطفاً
قبل از آنکه بخوری مرغ و مسمّاسلفی!

به همه می‌رسد ای مجلسیان، هُل ندهید،
تا بگیرم دو-سه‌ تا با «فدِریکا» سلفی!

مرده استاد و یکی شاد که از آن مرحوم
داخل گوشی او هست هف-هش(!)تا سلفی!

در رثایش همه گویند: دریغا استاد!
یکی آن‌گوشه بگرید که: دریغا سلفی!

فرصت سلفیِ من شکر خدا فوت نشد
چونکه انداخته‌ام با متوفّی سلفی!

⚡️
من همین‌الآن با شعر جدیدم یهویی!
سه-دو-یک، فرت! سپس Share!بفرما سلفی!

چالش مانکن!

الگوی تلاش و کارکردن این است


                                  مسئولِ خَدوم و فخر میهن این است


ده‌سال ز جای خود نخورده‌ست تکان


                                روکم‌کنی از «چالش مانکن» این است!


نشانی کانال تلگرامی ام:
https://telegram.me/bolfozool

خوشا مهار تورم!

خوشا مهار تورّم! خوشا تلاشِ حبیبم!
که کرده رفعِ تورّم، ولی ز معده و جیبم!

نه بهر معده نَوالی، نه توی جیب ریالی
مبارک است! چه حالی شد این میانه نصیبم!

گریخت توسنم آری،عجب رَمی، چه فراری!
نمانده غیرِ مهاری به کف ز اسب نجیبم!

بنا به نطق فلانی : شکسته پشت گرانی!
بس‌است مرثیه‌خوانی که رفت صبر و شکیبم!

من از گزارش و آمارِ او شدم متقاعد
چرا که قیمتِ بازار داده بود فریبم!

خیال بود و توهّم، غمِ معیشت مردم
به هوش آمدم آخر ز بس زدند نهیبم

چه غم که مفلس و زارم چه‌غم که پول ندارم،
انیسِ شعر و شعارم ،خوشم که مردِ ادیبم!

 

روزنامه جام جم- 31 خرداد 95