مناظره انتخاباتی خسرو با فرهاد!
با اجازه نظامی
«نخستین بار گفتش از کجایی؟»
بگفت:از حزب عشّاق کذایی!
بگفتا:نیست جز من اصلح آری!
بگفت:اصلا صلاحیت نداری!
بگفتا:طرح دارم اقتصادی
بگفت:اینجا نزن حرف زیادی!
بگفتا:میکنم رفع تورم!
بگفت:این دست تو، این جیب مردم!
بگفتا:شَه نه، خاک پای خلقم!
بگفتا:این خشوعت توی حلقم(!)
بگفت:از درد مردم گفتهام آخ!
بگفتا:لطف کردستی در آن کاخ!
بگفتا:طرح و برنامه چه داری؟
بگفتا:منع تو از رانت خواری!
بگفت:این تیشه مصداق سلاح است
بگفتا:نه، ز بهر افتتاح است!
بگفتا:تیشه یعنی آلت جنگ!
بگفتا:افتتاح معدن سنگ!
بگفتا:چرت گویندت به گوشی!
بگفت:از بهر تخریبم چه کوشی؟
بگفتا:بنده هستم اصلح از تو!
بگفتا:خواب دیدی خیر باشد(!)
بگفتا:قافیه آخر کجا شد؟
بگفتا:همچو عقل تو فنا شد!
بگفتا:ای تنش در دیپلماسی!
بگفت:ای سمبل دشمنهراسی!
بگفتا:زور اجرایی نداری
بگفت:از چه مرا چون خود شماری؟
بگفت:آن چیست لای دفتر تو؟
بگفتا:عکس شیرین، همسر تو!
بگفت:این جز بداخلاقی نباشد
بگفت:این غیر مشتاقی نباشد!
بگفت:از چه گریزی از تعقل؟
بگفت:آخر به تو چه مردک خل!
بگفتا:ای بداخلاق سیاسی!
بگفت:ای ضدّ قانون اساسی!
بگفتا:فاعلاتن(!)... بر ملاجت!
بگفتا:پس مفاعیلن(!)... به تاجت!
چو بحث دوستانه(!) پر تنش شد
میان نامزدها کشمکش شد
ز جا برخاست خسرو کرد فریاد
هجوم آورد ناگه سوی فرهاد
(پر است از ضربههای تیغ و تیشه
کف استودیو از خرده شیشه!)
ز دعوا ناگهان برچیده شد نطع
سرودی آمد و برنامه شد قطع!...
روزنامه تهران امروز-۱۹ خرداد ۹۲
برای تهیه اینترنتی کتاب خنده های فالش (مجموعه شعر طنز) کلیک