!...کاش


"آنکـــــــه دائم هوس سوختن مـــــا می کرد" کـــــــاش بنزین مرا نیـــــز مهیّــــــــــا می کرد!
پمپ بنزین و صف و کارت و منِ پیت به دست... " کــــــاش می آمد و از دور تماشا می کرد!"
در همين ارتباط بخوانيد : رباعیات بنزینی!
...و چند کامنت منظوم برای دوستان
۱- در پاسخ شعر زهرا خانم دُرّی درباره ی بوالفضول :
اينا همــــه ش توصيف بوالفضوله؟! مرسي بابا! هر چي بگي قبوله!
زبون مــــــا "قاصـــــر"ه از تشکـــّــر (اما شده تو قافيـــــــه : کوتوله!!)
الهي نــــــــــور به اين وبت ببــــــاره! که هجو و مدحت همه رو اصوله!!
الهـــي کـــــــــه بــــــا طنزاي قشنگت وا شه دلي کـــــه خستـــــــه و ملوله
وقتي کـــــــه تخته گـــاز ميري، نيفته ماشين طبعت تـــــــــوي چاله چوله
دارم مي رم!...فک نکني قافيــــه - تنگ اومده! ... تو شعر ما محوله!! (1)
..............
(1) : منظور :محاله!!
۲-در استقبال از غزل مرد رند!
"این کشمکش هم انتهایش دود بود؟!" شکر خدا بین تــــــــــو و او "هود" بود!
هر چند عشقـــــــــولانه گشتی در غزل رندیّ تو آنسان کــــــــه قبلا بود ، بود!
یعنی نگـــــــــــــــو این مرد رنــــــد ناقلا مانند آکتــــــــــرهـــــــــــای هالیوود بود!
شد گیج و ویج این بوالفضول ای مرد رند! -عین عروض و قافیه- از دست تو مبهود(!) بود!!!
۳- در پاسخ به گیر دادن مرد رند جشنواره ی شعر فجر را!
قرائت اول:
از موضع گرمي به در آري تــــــــــــو نفس را(!) (1)
این سکه ی فجر است نماسد همه کس را!
قرائت دوم:
اینقدر قضات جشن را زجــر مکن! (۲) این کار ثواب خلق بی اجر مکن!
وقتي كه دماغ (۳)تو دم دستت هست انگشت به جشنواره ی فجر مکن!
قرائت سوم:
هی نگو از چه فجر همچین است! اندر آن بحث مهر یا کین است
کاذبش هر کـــــه خواند ردّش كن فجر صادق که گفته اند این است! (4)
.......................................
1: نفست از جاي گرم بلند مي شود!!
2: سرزنش مكن!
3: دِماغ : مجازا به معناي خيال!...با دَماغ اشتباه نشود كه اگر شود بي تربيتي است!!....يعني : برو انگشت تو خيالت بكن كه ديگر خيالبافي نكند!!
4: شعر ي براي ذائقه ي موافق و ذائقه ي مخالف ،توامان!..موافق، به شكل فوق بخواند ...مخالف، جاي صادق و كاذب را عوض كند!
۴- برای رضا رفیع ...
قضیه لاشه ی بلیت!!
این لاشه ی بینـــــوای بنده گرچه ز دمت نگشت زنده
باشد که به شام سوگواران صبحی بدمد ز لطف یاران
یاری به شفــــــــــاعتم بیاید زین دغدغه راحتم نماید
در نومیدی بسی شفیع است پایان شب سیه رفیع است!! (۱)
......
(۱) :البته با شفاعت ایشان ....
این دغدغه بعد منتفی شد پایان شب سیه رفیـ... شد!
شکرخند...
دفعه ی قبلی که آمدم به شکر خند خانه نبودی رفیق مـــــــــاه لقایم!
قونیـــــــــه بودی ز یمن مقدم بنده چند می دهی رضا! دوباره بیایم؟!
و بعد از دعوت ایشان...
بوي طنز بوالفضول آيد همي دعوت ياران قبـــول آيد همي!
ما چو ماهيم و شکرخند آسمان «ماه سوي آسمان آيد همي»!
(قافيه بالا هوايی شد کمی با ادا و با اصول آيد همی!)
سه قطعه لبختد منظوم...!
جشن تولد و یانگوم و غیره! دکتر بد پیله ( استادِ دکتر گجت!)
ده دو بیتی...! زهرا درّی
علم بهتر است یا حلوا؟ محمد خان رازقی قزوینی
سه قطعه لبختد منثور...!
کارت هوشمند سوخت چیست؟ ارژنگ الممالک حاتمی