شب یلدا رسیده + شعر"شب یلدا" از بانی
برای اینکه سنت حسته ی به روز گشتن هفتگی -که مدتی است بدان مقید شده ام!- فعلا حفظ شود ،ساعتی پیش در استقبال از شب یلدا ابیاتی سرودم که تقدیم می شود -بعدا شاید رتوش شد و تکمیل تر شد و یا نشد!_:
شب یلدا رسیده!
یک امشب را نخواب ای نور دیده!
شب یلدا رسیده!
که خواب از چشمها یکسر پریده!
شب یلدا رسیده!
بکن کیف از سر شب تا سپیده
شب یلدا رسیده!
هجوم میهمانان گرامی
پی عرض سلامی
فزون تر بهـر عرض احترامی
-و البت صرف شامی!-
جلوی درب منزل صف کشیده
شب یلدا رسیده!
تتق تق تق صدای کوبه ی در
فک و فامیل همسر
فریبرز و مجید و دائی اکبــر
تقی خان با سه خواهر
زری خاتون و مرجــــان و فریده
شب یلدا رسیده!
نگاهی زیر چشمی کـن به آنور
به حالات غضنفر
دو پرس و بعد از آن یک پرس دیگر
پس از یک ربع، از سر
تـــو گویی معده اش ترمز بریده
شب یلدا رسیده!
پس از شام اندر آن بزم شبانه
به شوری عاشقانه
هجوم آورده سوی هندوانه
پس از آن بی بهانه
به چاقو سینه ی آن را دریده
شب یلدا رسیده!
ز بعـد انهدام هندوانه
انار دانه دانه
-همان صد دانه یاقوت ترانه!
که حفظ درسخوانه(!)-
دو تا را خورده، شش تا را مکیده!
شب یلدا رسیــده!
سوی پشمک سپس وا کرده راهی
دو لپّی خورده گاهی
شده سیر و پس از شکر الهی(!)
از آن خواهی نخواهی
ز بهر مزمزه از نـو مزیده !
شب یلدا رسیده!
همه مبهوت آن حلوا خورانش
به ویـــژه میزبانش
دو دستی هی تپانده در دهانش
نمی دانی چسانش
به عمرش گوئیا حلوا ندیده!
شب یلدا رسیده!
ز بهر میهمانان بوالفضولا!
بخوان در وصف یلدا
مهیا کن بساط شادی ما
بدان این رسم زیبا-
به مثل عیده و چون ما سعیده!
شب یلدا رسیده!
.............................................................................
بعد التحریر:
در قالب شعر فوق که می توان "مستزاد با نون اضافه!" نامیدش ،ظاهراً یک بیت به هر بند اضافه کرده ام!به عبارت صحیح تر اگر افزوده های مصراعها را در نظر نگیریم، بیتهای این شعر سه مصرعی شده اند!(مسمط مثلث مستزاد؟)...نظرتان درباره این ابتکار زیادی(!) چیست؟ دوستان اگرشعری در قالب فوق دیده اند و به خاطر دارند ممنون می شوم که یاد آوری فرمایند.
شعر شب یلدا ۸۴ شعر + پیامک کلیک
شعر شب یلدا ۸۵ کلیک
شعر شب یلدا - ترکی کلیک
(طنزی که هم اینک به دستمان رسید...!)
در دست اقدام و تحریر...!
شعر "شب یلدا"
از : حاج حسن شعبانی(بانی)
به نقل از کتاب:خلواره
شب یلدا کـــه رفتم ســــوی خـانه گرفتـــــــم پرتقـــــــــــــال و هندوانه
خیـــــار و سیب و شیرینی و آجیل دوتـــــا جعبه انــــــــــــــار دانه دانه
گـــــــز و خربوزه و پشمک که دارم ز هــــــــر یک خاطراتی جــــــاودانه
شب یلدا بــــــــوَد یا شـــــــام یغما و یــــــــــــــا هنگــــــــام اجرای ترانه
به گوشم می رسد از دور و نزدیک نوای دلکـــــــــش چنگ و چغــــــانه
پس از صرف طعام و چــــای و میوه تقاضــــــــا کردم از عمّـــــــه سمانه
که از عهــــــد کهـــــــــن با ما بگوید هم از رسم و رســــــــــوم آن زمانه
چه خوش میگفت و ما خوش میشنیدیم پس از ایشان مرا گـــــــل کرد چانه
نمی دانم چـــــــرا یک دفعـــــه نامِ- "جنیفر لوپز" آمــــــــــــــــد در میانه
عیالم گفت:خواهــــــــــان منی تو و یا خواهــــــــان آن مست چمانه؟
به او با شور و شوق و خنده گفتم عزیزم با اجــــــــازه، هــــــــــر دُوانه!!
نمی دانی چه بلوایی به پـــــا شد از آن گفتــــــــــــــــار پاک و صادقانه
به خود گفتم که"بانی" این تو بودی که دست همســـــــرت دادی بهانه
خلاصه آنچنــــــــــــــان آشوب گردید کـــــــــه از ترسم برون رفتم ز خانه
ز پشت در زدم فریـــــــــــاد و گفتم: "مدونا" هم کنارش، هر سه وانه!!
و آن شب در به روی مــن نشد باز شدم چـــــــــون مرغ دور از آشیانه
شب جمعــــــــــــه برای او نوشتم ندامت نامـــــــــــــه، امّـــا محرمانه
نمی دانم پس از آن نامــــــه دیگر عیالم کینه بــــــــــــا من داره یا نِه
ولی بگذار- بــــــــــــــا صد بار تکرار- بگویم آخرین حرفــــــــــــــم همانه!!