ننه جون

   

                                       ننه جون!

 

  

 

از تورم چه خبـــــــر؟ آمــــارو رو کن ننه جون!

بیا بـــــا خبرنگــــــــــارا گفتگــو کن  ننه جون!

 

شب میرم مناظره، عصــــــری برو یک تک پا

قیمت برنج رشتو  پرس و جو کن ننه جون!

 

رو نمــــــــودارای بانک مرکــــــــــزی آبی بزن

پستی و بلندیشو یه دست اُتو کن ننه جون!

 

بیا اصلا پیش من بشین و  زوم کن روی بحث

وقتی دیدی کم آوردم های و هو کن ننه جون!

 

 اگــــــــه نامردا زدن خشتک حزبم پاره شد

نخ و سوزن بیار و فوری رفو کن ننه جون!

 

عین این قافیه مـــــــــون عین خیالت نباشه

هرکی گیر داد یه جوری رفع و رُجو(!) کن ننه جون!

 

 کم آوردم من از این بگم-نگم های رقیب

تو بیا باهاش یه کم بگو-مگو کن ننه جون!

 

عصبانی نشی؟  چادرو نبندی به کمر؟

جلو دوربین بده، حفظ آبرو کن ننه جون!

 

وسط مناظــــــــــــره  با دو تا لیچار خفن

مجری برنامـــــــــه رو عین لبو کن  ننه جون!

 

همه آمارا و مدرکــــــــــــــا دروغن به خدا

استناد به حرف عمّه و عمو  کن ننه جون!

 

جاتو  خالی می بینم تـــــــــو گفتگوی خبری

بیا و به طــــــــــــور ویژه گفتگو کن ننه جون!

 

کارشناسا اگــــــــه رو حرف تو حرفی بزنن

چوب جاروتو  تو حلقشون فرو کن ننه جون!

 

 واسه جمع کردن رای بیا بریم شمال شهر

یه سخنرانی برام عین هلو کن ننه جون!

 

چارقد گُل گُلی سرکن، یه کمی وَسمه بکش

نقشه ی پیرهنتو "آی لاو یو" کن ننه جون!

 

اینجوری جونِ ننه یه ذرّه هم حال نمیده

جیغ و داد می کنی از ته گلو کن ننه جون!

 

آبروداری کـــــــــــــــن و  تهمت و افترا بزن

بچلون رقیبمــــــــــو، بی آبرو کن ننه جون!

 

 انتخاباته دیگــــــه ،میگذره، بی صبری نکن

به دروغ و افترا  چن روزی  خو کن ننه جون!

 

 رای مردم روزجمعه  کی رو میزون میکنه؟

واسه من کرور-کرور رای آرزو کن ننه جون!

 

*

قربـــــون شمّ سیاسیت! بوی حلوای کیه؟

کف دستای حنـــا بسته تو بو کن ننه جون!!


(طنزی که هم اینک به دستمان رسید...!)

 

شیوه نظر سنجی  سایتهای طرفدار هر یک از کاندیدا ها ،در آستانه ی انتخابات...

 

       

اعلام حمایت شخصیتهای کارتونی از کاندیدا ها  + خرس قطبی

 

           اعلام حمایت شخصیتهای کارتونی از کاندیدا ها...!

( روند تبلیغات انتخاباتی  در صورت تقلیل سن رای دهندگان...)

 

عجله ای ندارم.بعد از انتخابات بیدار می شوم!

زیبای خفته ضمن حمایت از کروبی:

به شاهزاده پیامک زدم  اگر بیایی من را ولش؛ اولویت با ایشان است!

 

 

 

 □

 در طرح مسکن مهر ، آن مسافرخانه به من واگذار شود

کوزت ضمن حمایت از احمدی نژاد :

امیدوارم با دستگیری تناردیه و اذناب ایشان توسط گشت ارشاد، آفتابه ای را که با آن از چشمه  آب می آوردم ،وبال گردنشان ببینم! 

 

 

 

 

 

 □

نوار سبز من مگر معلوم نیست؟

شرک (در معیت فیونا) ضمن حمایت از  موسوی:

مشکی سوراخه! رنگ عشق"سبزه"!

 

 

  □

 

این آقا چقدر مهربونه!

بوشوگ ضمن حمایت از کفاشیان(!) :

آخ جون دلال بازی!....لوک را به باشگاه دالتونها می برم!

 

  □

لنگه کفش پرتاب شده به بوش، لنگه کفش گمشده ی من بود.

سیندرلا ضمن شرح سوابق مبارزاتی خویش و  حمایت از موسوی:

قرار است قبل از مهمانی شام  و تا قبل از ساعت موعود، با اسکیت در سطح شهر پوستر پخش کنم!

 

 

 

  □

ههو هو....ههو...ههوووو

آقای ووپی ضمن حمایت از کروبی:

شرمنده ی تنسی و چاملی ،تخته سیاه سه بعدی من دربرابر طرحهای  ایشان کم آورد!

 

 

 

  □

من در دانشگاه، همکلاس و مشاور ایشان بودم!
دکتر ارنست ضمن حمایت از رضایی:

نه تنها من بلکه همه ی واجدین شرایط  جزیره به ایشان رای می دهیم!

 

 

 

  □

من می دونم!

گلوم در جمع  پر شور مردم لی لی پوت ضمن حمایت از موسوی:

دانستن حق مردم است.مشخص است که وضعیت اقتصادی،فرهنگی سیاسی،ورزشی ،سیاحتی، زیارتی ، مهارتی ،حرارتی و .... مملکت که به اینجا کشیده است به آنجا هم می کشد!


(طنزی که هم اینک به دستمان رسید...!) 

با یک روز تاخیر...!

                                  خرس قطبی

                                                           بای(!) :سعید سلیمان پور 

                

برادر کوچک عروس خانم با شادی زایدالوصفی پرسید:

یعنی آقا فریبرز شما می دونی خارجی ها چی میگن؟

 

فریبرز با حالتی خجالت زده نیم نگاهی به پریسا کرد و بعد سرش را پایین انداخت و  آرام گفت:

خب بعله..کارمن ترجمه س!

 

لبخند رضایتی بر لبان پدر و مادر فریبرز نشست.

حسن کوچولو سریع کنترل تلویزیون را برداشت و زد شبکه چهار.دست بر قضا فیلم مستندی از خرسهای قطبی -به زبان اصلی - پخش میشد که بر روی برف و یخ مشغول بازیگوشی بودند و یک آقا و خانم روی تصاویر، انگلیسی صحبت می کردند.

-آقا فریبرز !بی زحمت ترجمه می کنین؟

 مادر  عروس گفت: حسن جان امشب که وقت این حرفا نیست

 پدر فریبرز گفت: نه حاج خانم چه اشکالی داره .بچه، دوست داره

فریبرز روی مبل جابه جا شد و سرش را به طرف تلویزیون متمایل کرد و  و آن را کمی کج گرفت

 پدر عروس گفت:حسن جان صداشو کمی بلند کن

حسن صدای تلویزیون را بلند کرد.آقا و خانم همچنان داشتند صحبت می کردند.

 فریبرز شروع کرد   :

آقاهه میگه متابولیسم خرسهای قطبی جوریه که می تونن در قطب شمال ،سرماهای سخت را تحمل بکنن و این کارایی در دیگر انواع خرسها وجود نداره

اندکی مکث کرد و چند جمله ای گوش داد:

خانمه میگه خرسهای قطبی گوشتخوارن و  حس بویایی خیلی قویی دارن و بیشتر اوقاتشون روی یخهای شناور میگذره

 پدر عروس گفت: آفرین ....خیلی عالی

حسن گفت:ای ول! آقا فریبرز ...

 عروس خانم در حالی که لپهایش  گل انداخته بود سرش را به زیر انداخت.

 حسن زد کانال سه.برای لحظه ای همه ساکت شدند.خرسهای قطبی همچنان ورجه وورجه می کردند و یک نفر داشت به زبان سلیس فارسی درباره آنها توضیح می داد.حسن گیج شده بود.

با تعجب دوباره زد کانال چهار آن آقا و خانم همچنان داشتند انگلیسی صحبت می کردند اما از خرسهای قطبی خبری نبود. صداها از دهان آقا و خانمی بیرون می آمد که روپوش سفید پزشکی  پوشیده بودند  و با خودکار نقاطی را روی   یک عکس رادیو گرافی به بینندگان نشان می دادند. زیرنویسی هم در حال عبور بود که از بینندگان به خاطر اختلال در صدا و تصویر شبکه، عذر خواهی می کرد...