قافیه سیاسی 2

 

وقتی چپه شد داخل این راسته شد

از حدّت و شدّتش  کمی کاسته شد

پرداخته های غرب را دید و سپس

این قافیه نیز رفت و خودباخته شد!

 

قافیه سیاسی 1

شعر اصلاح الگوی مصرف

 

                  اصلاح الگوی مصرف  (۱)

          

دل بردی از من به یغما  اصلاح الگوی مصرف

ای فکر و ذکر دل مـــــــا اصلاح الگوی مصرف

در عرصه ی خودکفایی الحق که امّید مایی

هستی کلیدی  طلایی اصلاح الگوی مصرف

گفتی قناعت چه نیکوست ما میوه خوردیم با پوست

 

 دیدی چه آوردی ای دوست؟: اصلاح الگوی مصرف!

 رفتیم هی سوی اصلاح اصلاح هی روی اصلاح

ای مصرف الگوی اصلاح،اصلاح الگوی مصرف!

ای طرح  یکسال مصرف، سال دگر می کنی کف

گردی دکور بر سر  رف، اصلاح الگوی مصرف!

با کنگــــــــره یا همایش یا با سرود و نمایش

داریم سویت  گرایش، اصلاح الگوی مصرف!

یا کارهـــــــای موازی، با نطق یا   لفظ بازی

کف کرد فرهنگ سازی، اصلاح الگوی مصرف!

سرگرم حرف و شعاریم با کار کاری نداریم

در نوع خود شاهکاریم اصلاح الگوی مصرف!

با مصلحانی چو ماها، امّید اصلاح؟...ها ها!

بسته شود کل راها(!) اصلاح الگوی مصرف!

در این مسیر بلا خیز،رحمی به ما کن به پا خیز

اوّل  به اصلاح ما خیز، اصلاح الگوی مصرف!


(۱):نامگذاری سال 1388 به نام سال اصلاح الگوی مصرف از طرف رهبر بزرگوار  انقلاب نشانگر اهمیت این قضیه بود اما من بعید می دانم که خود ایشان نیز از عملکرد  برخی  مسئولان-که گاه نه  درک شفافی از این موضوع دارند و نه  برنامه ا‌ی کاربردی جهت اجرای صحیح آن- رضایت کامل داشته باشند.این اقدامات گاه به حرکات طنزآمیز تاسف باری(!) منجر می شود.نمونه ها و تناقضات  مضحکی از این دست اقدامات را سراغ دارم.در هر صورت  فعلا از ذکر آنها صرف نظر و به شعر فوق بسنده شد!

طاعون سیاسی

 

از یک بز گر گله‌ی بیچاره، گر آید

چوپان بزآورده مگر  چاره گر آید!

این منحصر گله ی بز نیست نگارا

در جامعه این قصه به نوعی دگر آید

نوع بشری دارد و در دفتـــــر تاریخ

در هر ورقی غــــور کنی در نظر آید

زین فاجعه پرسی،که چسان آید و گویم

آندم که  خواصی ز بشر بی بصر آید

سرگشته شود  قافله در  تیه ضلالت

بیــــراه دلیلی اگــــــــرش  راهبر آید

بی نـــور بصیرت  نتوان راه سپردن

اندر ظلماتی که تو را صد خطر آید

بر ساحل بینش برســان زورق دل را

تااینکه حق از ورطه ی ابهام درآید

از  راه عناد آنکه به سرمنزل مقصود

خواهد همه با سر رود آخر به سر آید

در حیطه ی «بل هم اضل» حکم الهی است

(در ترجمه: گمراه تر از گاو و خر آید!)

آید اگـــــــــــر از اجنبی غرب ضررها

از اجنبیـــــــــــان وطنی بیشتــــــر آید

باید علـــــم فتنه برافکند و  غمی نیست

گر بر دمـــــــــــل چرکی تن نیشتر آید

از موش دواندن به سر میز   وفاق است

طاعون سیاسی کـــــــه سراغ بشر آید!

ای هموطن از حیلت بدخواه حذر کن

کابلیس لعین را هم از ایشان حذر آید!

بر بند به بازوی وطــــن حِرز وفاقی

تا سِحــــــر بداندیش وطن  بی اثر آید

ما صبر نمودیم بر این طرفه مصائب

یــــــــارب مددی نوبت فتح و ظفرآید...

 

...ای قوم در این عزا بگریید

۱)

هر تپش

لای لای عاشقانه ای میان خون و اخگر است

  قلب تیرخورده ام

                      گاهواره ی علی ِ اصغر است...

۲)

جور دیگری درون سینه می زند

                     آه...باز هم محرم است

قلب من درون سینه ام

             در غم حسین سینه می زند...

 ۳)

     تو را قمر چه بنامم،که ماه را دیریست-

     ستارگان همه "عباس آسمان" خوانند...

۴)

    شد سینه کربلا و دلم خیمه گاه دوست

  آبی به خیمه ها برسان ای فُرات اشک...

 

کربلا ای کربلا...                      رباعیات عاشورایی...