نقاش + گول اوغلان

 

نقاش چونکه طرح تو   شمشاد می کشد

مجموعه ای ز حُســـن خداداد  می کشد

وقتی که روی قامت تو زوم می کند

سروی به سبک شعر تو ،آزاد می کشد

نوبت به رنگ سرخ لبانت که می رسد

عشق مرا به مرحله ای حاد می کشد

خونریز و تیز، آن مژه ها را کنار هم

هم شکل،  عین فوج بریگاد می کشد!

انگار قلب من کَمکی  شاد می زند

وقتی که   چشمهای تو را شاد می کشد

چشم سیاه مست تو هر چند ساکت است

از روی بوم یکسره  فریـــــاد می کشد

بی حرف و با نگاه ، مرا  خرد می کند

یعنی  سکوت بر  سر من داد می کشد

نقاش چونکه یافت یکی  سوژه ی جدید

دست از کشیدن تو پریزاد می کشد

 نوبت چو می رسد به من آشفته می شود

عمر مرا چو  زلف تو بر باد می کشد

ایراد گیر می شود و گیر می دهد

هر عضو  می کشد پر از ایراد می کشد

از کُنتراست داغ دل و آه سرد من

این سینه را کُلِکشِن  اضداد می کشد

*

کفر دلـــــــــم درآمده از دست زلف یار

کارم در  این سیاهه   به الحاد می کشد

مفلس شدم ز خرج تو ای عشق و سالهاست

جـــــور   مــــــرا کمیته ی امداد می کشد

درس جنون بنده چو مجنون روان شده است

شاگرد درس خوانده  به استاد می کشد...


گول اوغلان باغدان کؤچدو...

 حمید آرش آزاد

            (زنده یاد حمید آرش آزاد)

زمین خوار

 

ناگفته و نا نوشته پیداست که این روزها  بوالفضول کم پیداست  و سر نا مبارکش شلوغ  ؛که "غم نان و معاش خانواده" ایشان را به حیطه هایی غیر از طنز کشانده است  و طبعاً سنت بروز بودن هفتگی  وبلاگ را نیز  زده و ناکار کرده است. ا
منتها قرار نیست که این ارتباط نصفه-نیمه با عزیزان را به همین سادگی از دست بدهیم.
که مارا عهدیست با جانان که تا جان در بدن داریم چراغ اینجا را روشن نگه داریم...از همه ی دوستان عزیز که هنوز بوالفضول را می خوانند ممنونم و شرمنده لطف و محبتهایشان...

 

 

   

ماسید تیتر در دهن   روزنامه ها:

کار خورندگان  اراضی تمام شد!

یعنی که  های و هوی زمین خواری فلان

با یک طنین چکش قاضی تمام شد

برخی ملاحظات در این بین شد لحاظ

از هر لحاظ راضی راضی  تمام شد

گل از گل وکیل مدافع شکفت و بعد

تکهای قاضی و متقاضی  تمام شد

منشی نوشت آنچه بیان گشت و کار حکم

با این مُسوّدات بیاضی تمام شد

بستند یک جریمه ز بعد محاسبات

این روضه با زبان ریاضی تمام شد

حالی به هم رسید و به آینده  وصل شد

آن قیل و قال دوره ماضی تمام شد

*

تا چند گیر قافیه بازی کنی مرا

خود را بباز قافیه، بازی تمام شد!