دل و جام جهانی
سالهــــــا دل طلب جـــام جهانی می کرد
خب جوان بود و در این باب جوانی می کرد
توپ می دید و پی کاپ، هوایی می شد
تیم می داد و مــرا پاک، روانی می کرد
تا که تیمش کند از منطقه ی خویش صعود
تکیه بـــــــر عرضه و تدبیر فلانی می کرد
پاره می کرد سپس لیست دعوت شدگان
داخل تیم یهو خانه تکـــــانی می کرد
"مَمدُسِــن" را به مرّبی گـــــــری آورده و بعد
لقب ایشان «فرگوسن ثـــــانی» می کرد
بعد گل خوردن تیمش، به سر تیم حریف-
هی تماشاگـــــــر او سنگ پرانی می کرد
چون«اِی.اِف.سی» پی محرومیتش می آمد
رو به «فیفا»زده و چرب زبانی می کرد
گاه از نشریه «مَشک» شکایت می برد
گاه با نشریه ی «کَشک» تبانی می کرد
عاقبت کِــرکِـــــره ی کُرکُری اش پایین بود
حذف می گشت و سپس مرثیه خوانی می کرد
نه فقط صحبت و نقد و نظـــــــر منتقدان
غزل بنده هـــــــم او را عصبانی می کرد
این دل ضایع مـــــــــا ضایعه ی ملّی بود
باز امّــــــــــــا طلب جام جهانی می کرد ...
............
در همین راس تا(!) بخوانید از آرشیو...
ما و جام جهانی + بیچاره فوتبال + برای برانکو
به روزیّت مضاعف...!
دریاچه باستانی! و کانال دو! را نیز به روز کردم-خواندنش خالی از لطف باشد خالی از تصدیع وقت نیست...
(در ضمن تا یادم نرفته از دوستان عزیزی هم که خیلی وقت است به آنها سر نزده ام پوزش می طلبم که مشغله ها، فراوان شده اند و وقت اندک.به امید جبران مافات اساسی!)