دل و جام جهانی

 

          world cup 2010

  

سالهــــــا دل طلب جـــام جهانی می کرد

 

خب جوان بود و در این باب جوانی می کرد

 

توپ می دید و پی  کاپ، هوایی می شد

 

تیم می داد و مــرا  پاک،  روانی می کرد

 

تا که تیمش کند از منطقه ی خویش صعود

 

تکیه بـــــــر عرضه و تدبیر فلانی می کرد

 

پاره می کرد سپس  لیست  دعوت شدگان

 

داخل تیم یهو  خانه تکـــــانی می کرد

 

"مَمدُسِــن" را به مرّبی گـــــــری آورده و بعد

 

لقب ایشان  «فرگوسن ثـــــانی» می کرد

 

بعد گل خوردن تیمش، به سر تیم حریف-

 

هی تماشاگـــــــر او سنگ پرانی می کرد

 

چون«اِی.اِف.سی» پی محرومیتش می آمد

 

رو به  «فیفا»زده و چرب زبانی  می کرد

 

گاه از  نشریه «مَشک» شکایت می برد

 

گاه با نشریه ی «کَشک» تبانی می کرد

 

عاقبت کِــرکِـــــره ی کُرکُری اش پایین بود

 

حذف می گشت و سپس مرثیه خوانی می کرد

 

نه فقط صحبت و نقد و نظـــــــر منتقدان

 

غزل  بنده هـــــــم او را عصبانی می کرد

 

این دل ضایع مـــــــــا ضایعه ی ملّی بود

 

باز امّــــــــــــا  طلب جام جهانی می کرد ...

 ............

در همین راس تا(!) بخوانید از آرشیو...

ما و جام جهانی     بیچاره فوتبال    +  برای برانکو


به روزیّت مضاعف...!

دریاچه باستانی!   و      کانال دو!    را نیز به روز کردم-خواندنش خالی از لطف باشد خالی از تصدیع وقت نیست...

(در ضمن تا یادم نرفته از دوستان عزیزی هم که خیلی وقت است به آنها سر نزده ام پوزش می طلبم که مشغله ها، فراوان شده اند و وقت اندک.به امید جبران مافات اساسی!)

نوبل و اوباما

 

شعر "نوبل و اوباما "را از چند روز پیش  در وبلاگ به صورت موقت ثبت کرده بودم .الساعه که می خواهم آن را منتشر کنم ،ددمنشی و جنایت اخیر رژیم منحوس  اسرائیل دنیا را تکان داده است اما بعید می دانم که دنیا با اینگونه تکانها از خواب برخیزد  و  از شرف و  انسانیت در برابر این حیوانات درنده دفاع کند.  مناسب دیدم که سری به آرشیو  بزنم  و  لینک "تراژدی گرگ و دیو" را این پایین بیاورم:

                            تراژدی گرگ و دیو

 


                

قلدری ها و خوی استکباری آمریکا باشیر اندرون شد و با جان بدر رود و زهی خوش خیالی بود که برخی پنداشتند از این سیاهکار، کاخ سفید را سیاست دیگر خواهد شداین قطعه همزمان با اعطای جایزه صلح نوبل به اوباما سروده شد که با توجه به پارسهای اخیر اوباما و کلینتون تقدیم می کنم به این نر و ماده ی پاچه گیر:

صد هزاران نفر را به دنیا

رنج دادند و آواره کردند

خار در چشم انسان فکندند

تا دل خویش  از خاره کردند

باره ی جور را زین نمودند

تک به مظلوم صد باره کردند

باره‌ یکباره  چون از تک افتاد

باره از تانک و طیّاره کردند

هر کجا رنگی از مهر دیدند

طعمه ی بمب و خمپاره کردند

خود ستم کرده و نام مظلوم

ضد صلح و ستمکاره کردند

خون مظلوم بر گردن خویش

 زینت آورده و یاره کردند

فتنه ها باب طبع تل آویو

با شرارت به هر قاره کردند

گاه از این  دسته، بیلی گزیدند

رو به یک پست و زن باره کردند

گاه در کاخ بوشی نشاندند

رو به یک گرگ خونخواره کردند

بعد یک جنس بدجنس دیگر

عرضه در سوق مکاره کردند

چونکه  باراک با  "راک" رقصید

روی بر نقر و نقّاره  کردند

روح سرگشته ی «آلفرد» را

بعد با لرزه   بیچاره کردند

تا نوبل را به باراک دادند

خشتک صلح را پاره کردند!