ناصر فیض
شعر ذیل را تقدیم کرده ام به ناصر فیض عزیز و اولین کسی هم که شعر را برایش خوانده ام خود اوست و با کسب اجازه از محضرش اینجا ذکر می کنم.
امسال در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب ناصر فیض شعری با ردیف علیرضا قزوهخواند-در حضور خود جناب قزوه- بعد شاعرانی نیز به استقبال او (یا قزوه؟) رفتند و قزوه سرایی ها آغاز شد!البته استقبال من از ناصر فیض شدیدتر بود و باعث شد که ردیف هم تحت تاثیر قرار بگیرد!البته تر واضح و مبرهن است که ارادت من به ناصر فیض عزیز امروزی نیست! کلیک (داخل پرانتز عرض کنم که علیرضا قزوه نیز از شعرای مورد علاقه ی من است و به نظرم یکی از بزرگترین شاعرانی است که امروز داریم به ایشان هم دورادور ارادت دارم.)خب حالا برویم تا شما را به فیض برسانم به شرح ذیل!:
ناصر فیض!
خوشدل و خوشنهاد، ناصر فیض
خوشگل و باسواد، ناصر فیض
تیپ او «پیت» را به یاد آرد
نسخهای از «براد»، ناصر فیض
نیست هرگز تپل-مپل چون ما
هیکلش چون مداد ، ناصر فیض
رفت روی ترازوی حمام
نصف مهدینژاد، ناصر فیض
بهر دلهای سوخته گشتهست
شعر طنزش پماد، ناصر فیض
توی خودکار ضدّیخ ریزد
دشمن انجماد، ناصر فیض
در ردیف علیرضا قزوه
شعر گفته زیاد، ناصر فیض
از مریدان او جهان پر شد
بهر رندان مراد، ناصر فیض
می کند توی حلقه ی رندان
دائماً انتقاد ، ناصر فیض
چند سالیست توی دفتر طنز
کرده بر پا ستاد، ناصر فیض
در هنر، خلق تَه-مهِ درّه
رفته روی چکاد، ناصر فیض
در گلستان بویژه گرمابه
یار عبدالجواد، ناصر فیض
عاشقانش هلاک امضایش
شهره در هر بلاد، ناصر فیض
شعر او رفته تا به موزۀ لوور
شاعر عهد ماد، ناصر فیض
لوح تقدیر باستانی داشت
با خط کیقباد، ناصر فیض
بوده پیش عبید زاکانی
مدتی طرح کاد، ناصر فیض
روی دیوان سوزنی دیدم:
اثر زندهیاد ناصر فیض!
بادی آمد، نشست ناصر فیض
رد که شد، ایستاد ناصر فیض
باد را بعد از آن به هجو کشید
عینهو برق و باد، ناصر فیض
قبض و بسطیست توی احوالش
گیرِ تنگ و گشاد، ناصر فیض
هر که را هر چه وعده کرد آخر
برد کلاً ز یاد، ناصر فیض
به کما رفت تا دو سطر آورد
به بیاض از سواد، ناصر فیض
ساخت چاقو ولیک بیدسته
گرچه بود اوستاد، ناصر فیض
یکشب آمد به خواب او اُملت
دسته در او نهاد، ناصر فیض
دهنش را عوض نکرد آخر
دهنش زنده باد، ناصر فیض
#سعید_سلیمان_پور
... و اما غزلی عاشورایی در "چی چست" : اشک ماندگار